پلنگ، قارچ نیست که بشود با برگزاری کلاسهای آموزشی سرپایی، روش کاشت و داشت و برداشت آن را به خلایق یاد داد و تکثیرش کرد. وقتی در کمتر از یک ماه 5 تن (حیف است بگوییم قلاده) از آنها را تلف میکنیم یعنی یک «سرمایه ملی» را بر باد دادهایم که به این زودیها و شاید هرگز جایگزین نمیشود
بی هیچ نیازی به برگزاری جشنواره و المپیک و فشفشه هوا کردن، مدال طلای «هدر دادن سرمایه های ملی» را باید دو دستی به ما هدیه بدهند. بافاصله بسیاری از رقبای دیگر. بی آنکه نیازی باشد سرخم کنیم برای دریافت این گردنآویز ناخوشایند. میتوانیم به همین حالت، ایستاده، با سری برافراشته و مغرور، مفتخر شویم به این عنوان. فرقی نمیکند؛ سیاست باشد یا ورزش، محیطزیست باشد یا واردات شلوار کُردی! سرمایهمان را با افتخار و گُشاده دستانه میسوزانیم و بعد مینشینیم به مویه کردن، به شعر خواندن و آه سوزناک کشیدن که «روی مه پیکر او سیر ندیدم و برفت»! در هفتهای که گذشت پنجمین پلنگ ایرانی در عرض کمتر از یک ماه جان باخت. اهل فن میگویند؛ شکار بیرویه باعث شده طعمه برای پلنگها در محیط طبیعی گیر نیاید و آنها گرسنه در طمع گیر آوردن بزغالهای فرتوت به محیطهای انسان ساخت نزدیک شوند و در دام شکارچیان بیفتند یا قربانی تصادفات جادهای شوند. برخی بر این باورند که ترکاندن دینامیت توسط کاشفانِ نه چندان فروتن معادن، باعث میشود جاندارانِ ترس خورده، زیستگاههای طبیعیشان را رها کنند، تعادل زادوولد به هم بریزد، جانداران به هر سو فراری شوند و پلنگهای مغرور هم که زمانی سودای جهیدن و «مـاه را زِ بلندایش به روی خاک کشیدن» داشتند راه گم کنند و مثل گربههای خانگی به تله بیفتند. آنها که شاعرترند از خودکشی نهنگها حرف به میان میآورند و میگویند پلنگهای ایرانی خسته از دستدرازی انسان به عرصههای طبیعی خودشان را به جادهها میرسانند و تنشان را میکوبند به خودروهای عبوری، خودکشی میکنند و راحت میشوند! خلاص!
در یکی دو سال گذشته آمار 10 پلنگ کشتهشده رسانهای شده است، این قسمتِ آشکار کوه یخ است. متخصصان آمار میگویند رقم سازیهایی از این دست، یک دهم آن چیزی است که وجود دارد. سؤال تلخ اینجاست که چه تعداد پلنگ در این مدت کشتهشده و پوستش به بازارهای ممنوع رفته که کسی خبرش را ندارد؟ شکارچیان شجاع که با تیر و کمان هم پلنگ شکار میکنند و عکسش را در فضای مجازی هوا میکنند دستگیر و شناسایی و بازخواست میشوند؟ لطفاً از تشکیل کارگروه تحقیق و تفحص و کمیته حقیقتیاب و نشست کارشناسی قصه نگویید که تحقیقهای گذشته اندازه کافی افشاگر بوده و به نتایج مشعشع رسیده است!